حالم بده میخوام بمیرم میدونم شاید پیشه خودتون بگین دختره دیوونه شده یه روز میاد میگه خوبم یه روز هم....
ولی واقعا تحمل زندگی کردن توی این دنیا رو ندارم
همه روزا تکراری شدن صبح ها الکی گنجشکها شلوغش میکنن شب هم ماه و ستاره ها
نمیگم همه روزا مثله همه
تفاوت دیروز و امروز در غم بیشتر امروزه
علامت سوال های ذهنم هر روز بیشتره دیروز میشن
میخوام بدونم
حقمه...
بهم بگو کجا دارم زندگی میکنم؟
بگو کی واقعا من رو دوست داره؟
بگو......
بگو....
بگو..
نظرات شما عزیزان: