چمیدونم!!!!!!
چمیدونم!!!!!!

اینم هی عنوان میخواد!!!

بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووف

سلام چطورید خوبید؟

چند وقتیه اپ نکردم اصلا حوصله هیچی رو ندارم

دوست دارم زودتر یکم بشه و با سپیدهوجلال(دختر عمم و شوهرش)بریم تهران

البته ما تهران نمیمونیم میریم شمال بعد برمیگردیم تهران

دلم لک زده واسه یه مسافرت

حال و حوصله عید هم ندارم اصلا

دیروز آرایش فوق العاده کم رنگ و در عین حال خوشگلی کردم و لباس فوق العاده خوشگلی پوشیدم و با 3تا از دوستام رفتیم خونه یکی از دوستام به اسم الهه

وااااااااای که چقدر خوش گذشت

مامان بابای الهه آبادان بودن

و ما 4 تا خونه رو بردیم رو هواااااااااااااااااا

من و درسا شب خوابیدیم ولی 3پیده رفت

البته چه خوابی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اول از همه ساعت 1 برادر الهه رو انداختیم بیرون و گفتیم چه معنی داره سه تا دختر با یه پسر تو یه خونه....

من و درسا و الهه

برادر الهه

بعد رفتیم جفت بخاری و تا صبح حرفیدیم ساعت 9  صبح خوابیدیم و 2 هم بلند شدیم

این ور اونور رو نگاه کردیم دیدیم ای وااااااای

انگار جن اومده بوده بود شروع کردیم به جمع کردن  

بعد فهمیدیم آرشام(برادر الهه)موبایلشو جا گذاشته بود

رفتیم سر گوشیش و همه اس ام اس هاشو خوندیم و کلی خندیدیم

بعد هم که دیگه مامانای ضد حال زنگ زدن و اومدن دنبالمون

ما هم بعد یه ساعت ماچ و رو بوسی آخر از هم جدا شدیم

ولی عجب شبی بود

پ.ن1:من و فاطمه بهم قول دادیم هیچ وقت از هم جدا نشیم

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 28 اسفند 1390برچسب:, ] [ 16:51 ] [ هلیای عاشق ] [ ]